ستایشستایش، تا این لحظه: 17 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
ساجدهساجده، تا این لحظه: 17 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره
مامانشونمامانشون، تا این لحظه: 38 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

فرشته های زمینی مامانی

عروسي دايي جون

سلام گلاي خوشگلم بلاخره عروسي دايي جونم زمانش رسيد و شما به مراد دلتون يعني عروس کوچولو شدن رسيدين واي خدا حسابي خوشکل شده بودين عين دو تا فرشته  بودين  اون شب حسابي بهتون خوش گذشت بعد آماده شدن بردمتون آتليه که عکساش حاضر بشه براتون ميزارم  الان يه عکس دارم که ميزارم راسي يادم رفت تاريخ جشن رو بگم 93/11/28 شب سه شنبه بود که دايي جونم داماد شد     
2 اسفند 1393

جشن عروسی

سلام عشق های من گلای خوشگل من جشن عروسی     دایی جون دیگه نزدیکه روزا پشت هم میگذره و به 28 بهمن سال 93 نزدیک میشم که روز جشن دایی جونه دل تو دل شما نیس بعنوان ساق دوش زندایی برا جشن حاضر میشین تقریبا همه چی حاضره لباس و کفش و آرایشگاه امیدوارم همه چی باب میل خودتون تو جشن تنها داییتون به خوشی بگذره   عکسها رو هم به امید خدا روز جشن که ازتون گرفتم براتون میزارم به امید خوشبختی دایی و زندایی و خوش گذشتن شما   ...
10 بهمن 1393

نامزدی پسرخاله مامانی

سلام گلای نازنین   دیروز 5 دی 93 جشن عقد پسرخاله مامان مریم عمو اباذر و خاله نسرین بود خیلی بهتون خوش گذشت   جشن خیلی خوبو مفصلی بود فیلمبرداریش هم با من بود سرم حسابی شلوغ بود و زیاد دوروبر شما نبودم و کلی واسه خودتون دور ز چشم من با دوستاتون تو این سرما بیرون از خونه بازی کردین خلاصه اینقده خستو بودین که اومدین خونه بیهوش شدین   اینم چندتا عکسی که از شما گرفتم   اینم ثنا تا دید شما دارین عکس میگیرین اون یهو اومد پیشتون       ...
6 دی 1393

شب یلدا

سلام گلای نازنینم   بلندترین شب سال شب یلدا سال 93 30 آذر بود که به نام شب یلدا بلندترین شب سال نامگذاری شده و تو فرهنگ ما هم برا جشن گرفتن   این شب دور هم جمع میشن خوش میگذرونن امسال هم برا این شب رفته بودیم خونه دایی باقر خیلی   خوش گذشت من با سیب یه قو و با یه سری میوه دیگه هم یه نخل درست کردم   این از عکسهای شب یلدا   این قویی که درست کرده بودم     اینم اون نخلی که درست کردم     اینم تزیین میز و ترکیب زیبایی که رنگ میوه ها بهش داده بود   &...
4 دی 1393

مسابقه مسابقه

سلام به دوستای گلم این عکس ارسالی بچها بخاطر تولد نی وبلاگه   از همه دوستام خواهش میکنم فقط کد عکس رو به شماره   1000891010 ارسال کنن هر خط فقط یه بار میتونه ارسال کنه   کد عکس هم 55 هستش   ...
30 آذر 1393

تولد مامان مریم

گلای نازم 28 آذر 93 روز تولد من بود فداتون بشه مامانی خیلی زحمت کشیدین با کمک زندایی و دایی جون برام یه تولد کوچیک گرفتین کیک و کلی کادو با نبود خیلی چیزا تو این روزا شماها جای خالی همه چیو برام پر کردین مرسی از همتون از یه کار شما دوتا خیلی خوشم اومد یه نامه برا تولدم نوشتین که عکسشو با افتخار میزارم اینم کیک تولدم ...
30 آذر 1393

روزهای امتحان

  93/9/17   خوشگلای مامان مریم   این روزا هم روزهای پر از تلاش شما برا امتحانات بود با کمک منو و خصوصا تلاش خودتون این تست ها رو پشت سر گذاشتین وبا موفقیت کامل تموم شد. امیدوارم همیشه موفق باشین و به امید فارق التحصیلی شما تو دانشگاه که من فقط به این امید نفس میکشم که موفقست شماها رو به چشم ببینم   تا پای جون و بینهایت دوستتون دارم فرشته های من   ...
29 آذر 1393

فوت آقاجون

انا الله و انا الیه راجعون   93/8/26 بود که تو این روز یه خبر بد شنیدیم آقاجون رضا فوت شد   بعد کلی بیماری و عذاب از این دنیا رفت تا هم از دست مریضیش و هم آدمای این راحت بشه و یه نفس آروم بکشهرفت بدون اینکه ما ببینیمش آخه آقاجون خیلی ازمون دوره اون اهل کرمانشاست   شما چون آقاجون رو کمتر دیده بودین و شناختی ازش نداشتین زیاد متوجه نشدین اما از همه دنیا و اطرایان آقاجون من آزار دیدم اما از آقاجون ندیدم   تو این دنیا نه زندگی خوبی داشت و ازهمه مهمتر نه آرامش   از ته دل براش آرزو میکنم به آرامش ابدی برسه روحش شاد و یادش همیشه پیش ما میمو...
29 آذر 1393

تئاتر ماه پیشونی

6 مهر 93 ساعت 16:45   سلام به رو ماهه زندگی های مامان   6 مهر ماه بود که از طرف مدرسه به یه تئاتر تو سالن برگزاری تئاتر آمل  دعوت شدیم منو شما و زندایی و یسنا(خواهرزاده زندایی) و مادرش خاله معصومه تصمیم گرفتیم بریم برای این نمایش عروسکی خیلی خوشحال بودین بلاخره نمایش شروع شد خیلی نمایش قشنگی بود   داستان ماه پیشونی رو به صورت یه نمایش عروسکی براتون بازی کردن البته گفته بودن که این یه داستان کاملا ایرانی بود که غربی ها اون رو به سیندرلا تغییر دادن و به نام خودشون ثبت کردن     ...
29 آذر 1393

مهر ماه 93

سلام عزیزان من   امروز روزیه که با اشتیاق صبح زود از خواب بیدار شدین با پوشیدن لباسهای نو آماده برا رفتن به مدرسه شدی مثل همیشه پر از شور و اشتیاق یودین   با وجود اون مشکلی که داشتیم با همه ی وجودم سعی کردم که به روی خودم نیارم  تا اشتیاق و ذوق خودتون رو از دست ندین با وجود امیدهایی مثل شما دلم با همه مشکلات می جنگه و غمی نداره   متاسفانه عکسهایی از اون موقع ندارم ...
29 آذر 1393