سلام عزیزای دلم امروز اومدم یه اتفاق خوبو براتون بگم روز سه شنبه 11 آبان 95 بود که دایی جون صب ساعت 6:30 زنگ زد بهم گفت وقت شده آخه زندایی باردار بوده منم با عجله بیدار شدم و با هم رفتیم بیمارستان حدود ساعت 12:30 بود ک زندایی رو از اتاق عمل آوردن بیرون البته قبلش گل پسرمونو آورده بودن و بخاطر اینکه تو شکم مادرش یه کم کثیفی خورده بود اونو بردن تو یه اتاق دیگه تا دکترا بهش رسیدگی کنن پسرمون ساعت 11:10 صب رو 11 آبان 95 قدم تو دنیای ما گذاشت همه بیصبرانه منتظرش بودیم تا ببینیمش عمه شدن مامان مریم و دختر عمه شدن شما مبارکککککککککککککککک تاج سرمون و عکساش اینم عکسای تو بیمارستان موقع شستشوی معدش و ثانی...