ستایشستایش، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
ساجدهساجده، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
مامانشونمامانشون، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه سن داره

فرشته های زمینی مامانی

بدون عنوان

خوشگلای مامانی بعد یه مدت طولانی اومدم از یه اتفاق خوبی که قراره کمتراز یه ماهه دیگه بیوفته براتون بگم...... دقیقا 23 روزه دیگه قراره غنچه های زندگی مامانی برن مدرسه البته پیش دبستانی شروعی برای موفقیت های بزرگ و بزرگتر شما امیدوارم یه روز برا رفتنتون به دانشگاه بی قرار بشم و امیدوارم همیشه همیشه شما دوتا گلای زندگیمتو اوج موفقیت باشین به آرزوهاتون برسین وهمیشه شاد باشین برا رفتنتون به پیش دبستانی خیلی ذوق دارمدلم میخواد هر چه زودتر شمارو تو لباس مدرسه ببینم راستی تا یادم نرفته بگم شمارو تو مدرسه نزدیکه خونمون ثبت نام کردم  اسمش هم مدرسه ابتدایی آیت الله غروی به امید  رفتنتون به دانشگاه موفق باشین   &nbs...
7 شهريور 1390

یه اتفاق

امروز میخوام براتون از یه اتفاق نه زیاد خوب بگم همنطور که تو عکس هاتون معلومه موهاتون بلنده  دیروز که ساجده خونه بابا حاجی بود با با خودش موهاشو زد وای نمیدونین چقد اعصابم خورد شد کلی با مامان حاجی دعوا کردم که چرا موهاتو زدن بخاطر موهات اعصابم خیلی بهم ریخته ست وقتی نگات میکنم حسابی بهم میریزم امیدوارم هر چه زودتر بلند بشه تا منم آروم شم اینم عکست:::::   ...
12 مرداد 1390

مهمونی

سلام گلای مامانی امروز میخوام از مهمونی خونه بابا حاجی بگم براتون: امروز صبح(جمعه 24 تیر 90)وقتی از خواب بیدار شدین هر دوتاییتون یهو گفتین مامانی زنگ بزن با مامان حاجی حرف بزن دلمون براش تنگ شد باهاش حرف بزنیم منم زنگ زدم خودتون به نوبت با مامان حاجی صحبت کردین مامان حاجی هم اصرار کرد که بریم اونجا منم از خدا خواسته رفتیم آخه بابا اسی سرکار بود تنها بودیم رفتیم اونجا خیلی خوش گذشت اما برا ناهار برگشتیم خونه اما بعدازظهر مامان حاجی زنگ زد گفت عمو محمود(عموی مامانی)داره شام میاد خونشون ما هم حتما بریم منم قبول کردم. امروز صبح که داشتیم میرفتیم هرجا که میشد وایمیستادید میگفتین مامانی ازمون عکس بگیر. یه چندتا از عکسها رو میزارم برا...
24 تير 1390

تولد تولد تولد

سلام عزیزای مامانی دیشب تولد شما گلای من بو دو.ست بابایی عمو مسعود زنگ زد که با هم بریم بیرون ما هم قبول کردیم رفتیم و تولدتون و هم اونجا گرفتیم با مهمون کوچولوتون هستی خانم  ببخشید که دیشب نتونستم بیا تو وب بنویسم آخه دیر وقت برگشتیم نتونستم بیام  عزیزای دل مامانی تنها امیدهای من تولدتون مبارک تولدتون مبارک بهترین شب زندگیم دیشب بود  دوستون دارم ((اینم عکسهاش))...
24 خرداد 1390

خبر خبر خبر

سلام مامانی های من امروز میخوام از یه خبر خوب براتون بگم فردا شب تولد دو گل باغچه زندگی مامانی و بابایی ست فردا شب شما دوتا عزیز دلم یه سال بزرگتر و شیطون  تر میشین الهی قربون او شیطنت هاتون برم که بدون این شیطونی ها روز مامانی و بابایی شب نمیشه الهی فداتون بشم فردا شب میشین 5 ساله دیگه واسه خودتون خانمی شدین  کم کم باید خودتون تو این وبلاگ از خودتون بنویسین دوستون دارم تنها امیدهای مامانی برا زندگی کردن تولدتولدتولدتولدتولدتولدتولدتولدتولدتولدتولدتولدت مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک  مبارک مبارک تولدت مبارک   ...
22 خرداد 1390

پیکنیک به رزکه

حالا امروز میخوام از یه تفریح دسته جمعی بگم با فامیلای مامانی رفتیم بیرون تا ناهار رو بیرون بخوریم و شما بچه ها هم تو فضای باز کلی بازی و شیطنت کنین وای خدای من خیلی به هممون خوش گذشت کلی خندیدیمو بازی کردیم راستی این دفعه هر دوتونو بردم تا دیگه دلم نگیره تا دیگه ناراحت هیچ کدومتون نباشم تا با خیال راحت به هممون خوش بگذره گلای مامانی قلبم متعلق به هر دوتونه و با تا بینهایت دوستون دارم تا دنیا دنیاست تا جون تو بدن دارم هیچوقت از شماها غافل نیستم حتی اگه پیشتون نباشم ((( اینم عکسهای رزکه ))) (( اینم نمونه هایی از شیطنت فرشته هام )) وقت غذا خوردن هم آرامش ندارین میگین نه پس نگاه کنین : ...
16 خرداد 1390

کوه نمارساق با ساجده

ساجده خانم گل مامان به قولم وفا کردم بعد از اینکه از کندلو برگشتیم ستایش دادم به مامان حاجی و با تو رفتیم نمارساق به تو خیلی خوش گذشته بود یه عالمه  با مهدی بچه خاله فاطمه بازی کردخوشحالم که بهت خوش گذشت دوستون دارم مامانی ها خوشحالی و خوشبختی هر دوتا تون تنها آرزوی منه با تمام وجودم دوستون دارم و فقط بخاطر شماها زندگی میکنم ((( اینم عکسهایی که ازت گرفتم ))) ...
16 خرداد 1390