اولین شعرهایی که یاد گرفتین
سلام سلام بچه ها چطوره حال شما
خوب شد شمارو دیدم به آمادگی رسیدم
آمادگی جای درسه بچه نباید بترسه
زنگ خوراکی زده شد توی کلاس همهمه شد
یکی لگد زد پای من یکی نشست سر جای من
یکی گرفتار غمه که این خوراکی چه کمه
نفسا بند اومده گلوها غلمبه شده
شکما گنده شده
صبح که از خواب پا میشم مثل یه غنچه وا میشم
یه کمی گردش میکنم تو باغچه ورزش میکنم
چای مینوشم نون میخورم
لباسامو زود میپوشم بعد با مامان
از خونمون یواش یواش میریم بیرون
به کودکستان میرویم خوشحال و خندان میرویم
شعرهای فصل
پاییزم من بچه ها فصل باد و سر و صدا
برگهای زرد میریزن از شاخه درختان
بارون میباره نمنم سه ماه دارمک پشت هم
مهر و آبان و آذر پشت گرما میشه خم
زمستون
زمستونم من سردم نگی که خبر نکردم
لباسای گرم بپوش نگی که دارم میلرزم
دی که بشه من میام برف میاد رو پشت بام
دو ماه آخر سال بهمن و اسفند تمام
شعر اعضای بدن
دست دست دو تا پا قدم قدم میرم راه
هر دست من پنج انگشت ببندی میشه دو مشت
دو تا گوش و یک دهان حرف میزنم با زبان
دو تا چشم و یک بینی بگو منو میبینی