ستایشستایش، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
ساجدهساجده، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
مامانشونمامانشون، تا این لحظه: 38 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

فرشته های زمینی مامانی

جشن مدرسه

جشن مدرسه((14/اسفند/90)) سلام عزیزای من:میخوام در مورد یه جشن تو مدرستون براتون بنویسم خیلی بهتون خوش گذشته بود 14 اسفند روز یکشنبه بود که ظهر زودتر از همیشه اومده بودم دنبالتون دیدم همتون نشسته بودین تو حیاط مدرسه و خیلی هم خوشحال بودین و دست میزدین یه آقای مهربونی به اسم عمو صفا اومده بود و براتون یه کارا و حرفای بامزه ای میزد و یه جشن حسابی گرفته بود خلاصه خیلی به همتون خوصوصا شما دوتا خوش گذشته بود یه عالمه ممنونیم عمو صفا اینم چندتا عکس از جشن:     ...
3 ارديبهشت 1391

تولد یه دوست کوچولو

سلام خوشگلای من امروز میخوام در مورد اومدن یه کوچولوی خوشگل به جمع خانوادمون براتون بگم: 12 اسفند سال 90 بد که ثنا خانم خوشگل پا به دنیای قشنگ شما کوچولوها گذاشت و یه دوست جدید دیگه به جمع شما اضافه شد. ثنا دختر خاله فاطمه(دخترخاله مامان مریم) ست. اینم عکس ثناجون جیگر همه خانواده ثنا عزیزم تولدت مبارک از طرف همه نی نی وبلاگی ها     ...
3 ارديبهشت 1391

تبریک عید

سلام به دخملای گل خودم و  دوستهای خوبشون هر چند دیر شده ولی عید همتون مبارک امیدوارم سال پر بار و شادی داشته باشین تو این روزا ستایش و ساجده حسابی مهمونی رفتن و عیدی گرفتن اولین عیدی رو از دایی جون گرفتن که اولین حقوقش رو گرفته بود بعد هم از بابا حاجی گرفتن تا آخرش امیدوارم همه کوچولوها ساله خوب و پر عیدی داشته باشین همتون رو دوست دارم
3 فروردين 1391

اولین شعرهایی که یاد گرفتین

   سلام سلام بچه ها     چطوره حال شما خوب شد شمارو دیدم     به آمادگی رسیدم آمادگی جای درسه      بچه نباید بترسه   زنگ خوراکی زده شد        توی کلاس همهمه شد یکی لگد زد پای من     یکی نشست سر جای من یکی گرفتار غمه    که این خوراکی چه کمه نفسا بند اومده     گلوها غلمبه شده     شکما گنده شده     صبح که از خواب پا میشم    مثل یه غنچه وا میشم یه کمی گردش میکنم &...
13 اسفند 1390

توجه به خانم معلم و درس

عزیزای دلم الان میخوام یه کم در مورد توجه شما به درس و مدرسه بگم:  هر دوتا تون بی نهایت مدرسه رو دوست دارین هر چی بگم کم گفتم خیلی از این توجه شما خوشحالم و امیدوارم همیشگی باشه   نسبت به تکلیف هایی که خانم معلم میده حسابی احساس مسولیت میکنیناما یه چیزی میگم امیدوارم وقتی خودت اینو خوندی ناراحت نشی عزیزم: ستایش یه کم فقط یه کمی بیشتر از ساجده خانم تکلیف هاشو به موقع و زود انجام میده اما اینم بگم دقت هر دوتون تو یادگیری چیزهایی که خانم میگه به یه اندازه هست هردو فوق العاده هستین عزیزای من شما هردوتون بی نظیرین دوستون دارم ...
13 اسفند 1390

سومین کار قشنگ فرشته هام

این نقاشی قشنگ رو که با کمک من انجام دادین نقاشی ایام محرم  روزه عاشوراست که خانم ازتون خواست انجام بدین و شما هم با یه کوچولو کمک من   تونستین به خوبی انجام بدین وقتی خانم معلم کارتون رو دید کلی خوشش اومد و ازتون تشکر کرد و نقاشیتون رو برای یه مدت زیاد به تابلوی مدرسه زده بود           (((اینم عکسش گلای من)))   ...
13 اسفند 1390

بیماری ستایش

خوشگلای مامان الان میخوام در مورد اولین جداییتون تو فصل مدرسه بگم: یه روز ستایش خانم گفت سرگیجه داره خیلی نگران شده بودم اصلا متوجه نمیشدم علتش چیه چون علایم دیگه ای نداشت فکر میکردم از خستگیه هر کاری از دست منو بقیه برمی اومد برا بهتر شدنت انجام دادیم ولی انگار که نه انگار  بردمت پیش دکترت آقای رحمانی از علایم بیماریت گفتم  اونم فرستاد برا آزمایش.خیلی دلواپس بودم بخاطر همین سرگیجه مجبورشدی 3 روز به مدرسه نری ولی اجی ساجده رو میبردم تا از درسهاش عقب نیوفته و آجی هم همه روز تکلیف هایی رو که خانم میداد برات می آورد تا تو هم عقب نیوفته با کمک من  خدارو شکر از بقیه عقب نیوفتادی دل خانم معلمت حسابی برات تنگ شده بود تو هم دیگه ...
13 اسفند 1390

دومین تکلیف (نقاشی زمستون )

فرشته های من اینم یه کار خوشگل که انجام دادین از دیدن این نقاشی ها و کارها کلی لذت میبرم امیدوارم همیشه موفق باشین این عکس ها رو اینجا میزارم تا از دیدنشون وقتی بزرگتر شدین با تمام وجودتون لذت ببرین که مطمینم همینطوره                              بی نهایت دوستون دارم ((( اینم عکس نقاشیتون )))   ...
6 اسفند 1390

اولین کاردستی کوچولوهام

عزیزای دل مامان سلام به رو ماه قشنگتون که ماه از دیدن روی قشنگتون شرم میکنه وترجیح میده پنهون بشه   امروز میخوام در مورد اولین کاردستی که درست کردین بنویسم و عکسش رو براتون بزارم این اولین کاری بود که با تمتم وجودتون با شوق زیاد انجام دادین ((( اینم عکسش )))   ...
6 اسفند 1390